کوله پشتی

کوله‌بار تأملات یک ذهن آشفته
طبقه بندی موضوعی
پنجشنبه, ۱۰ خرداد ۱۳۹۷، ۱۲:۵۸ ب.ظ

گل‌دسته‌های بقیع

همان‌روزهایی که اسممان از لیست انتظار عمره دانشجویی به لیست اصلی رسید و توفیق زیارت نصیبمان گشت، همان روزها که مقابل ضریح غریبانه رسول مهربانی می‌ایستادیم تا سلامی کنیم و مناجاتی، همان‌جا که وقتی می‌ایستادی سمت راستت دری بود تا تورا به بهشت بقیع راهنمایی کند، تمام ذکر و فکر و مناجاتم غربتی بود که میزبان ائمه بقیع بود. آن‌روزها که شور جوانی و مستی حضور در قدمگاه نبی، بر قدرت استدلال و منطق و احساس غلبه کرده بود زیر لب کُری می‌خواندم برای آل سعود که روزی می‌آییم و گنبد و بارگاهی می‌سازیم برای ائمه مظلوممان، و از باب بقیع تا خود بقیع دالانی می‌سازیم سراسر معنویت، که هرچند وهابی‌های سعودی همین زمزمه زیر لب را هم تاب نیاوردند و مرا از محضر رسول خدا بیرون راندند!


پ.ن:

  • هرسال تولد حضرت کریم اهل‌بیت(ع)، مسجد دانشگاه شلوغ‌تر از همیشه بود، پیرمرد عیدی می‌داد و تأکید می‌کرد بخشی از عیدی را برای خانواده شیرینی بخرید و بخش دیگر آن را برای خودتان خرج کنید؛ القصه دلم بدجور لک زده برای شوخی‌های علمایی‌اش و صدالبته عیدی‌های بابرکتش
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۰۳/۱۰

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی