کوله پشتی

کوله‌بار تأملات یک ذهن آشفته
طبقه بندی موضوعی

۷ مطلب در شهریور ۱۳۹۴ ثبت شده است

سه شنبه, ۲۴ شهریور ۱۳۹۴، ۰۵:۱۲ ب.ظ

در خدمت و خیانت خنده

درباره خنداونه دیشب:
پرده اول: رامبد جوان با طرح مسئله فامیل بودن حداد با رهبری، وی را یکی از نزدیک‌ترین افراد به رهبری معرفی می‌کند
پرده دوم: جناب خان کلمات وضع شده فرهنگستان را به بار تمسخر می گیرد و حداد مجبور به پاسخ دادن به این شبهات می‌شود
پرده سوم: جناب خان یک ماسک به حداد می‌دهد تا به عنوان فردی که به رهبری نزدیک است و نماینده مجلس است و دغدغه کار مردم را دارد، به فکر مردم خوزستان باشد
خندوانه‌ای ها دیشب سعی داشتند با گذاشتن حداد در گوشه رینگ‌های مختلف از جمله فرهنگستان و مجلس عملکرد وی را زیر سؤال ببرند و مایه گذاشتن از فامیل بودن با رهبری اگر نگوییم انتساب حداد در این نقدها به رهبری بود، فضای برنامه را کمی از جو خشک انتقادی درآورد.
درباره حداد عادل دیشب:
حداد عادل به زیرکی متوجه موقعیت‌های خود در خندوانه دیشب شد، زمانی که از وی خواسته شد پس از توضیح روابط خانوادگی اش با رهبری شوخی‌هایی که با رهبری داشته را تعریف کند سریعا به سراغ شوخی‌های کاری رفت.
زمانی که دید شیطنتی در انتقاد از فرهنگستان نهفته است به سرعت با بکاربردن کلمه حرام لقمه، هم منتقد را ساکت کرد هم به نوعی به آنان فهماند که این مسائل توطئه‌هاییست که فرهنگستان زیر سؤال برود.
زمانی که ماسک را هدیه گرفت سریعا متوجه شد تا از وی به عنوان نماینده مجلس و فرد منسوب به رهبری خواسته‌اند تا کاری بکند به همین دلیل ز طرف مجلس، دولت، حکومت و حاکمیت قول رسیدگی می‌دهد.
وقتی از وی می‌خواهند برای خواستگاری جناب خان کاری بکند سریعا پاسخ می‌دهد اگر بار مالی داشته باشد شورای نگهبان رد می‌کند و این تنها یک شوخی نبود، بلکه یک واقعیت در باور عامه بود که نمایندگان برایشان قانون‌های مختلفی را می‌توانند تصویب کنند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ شهریور ۹۴ ، ۱۷:۱۲
حسن قاسم زاده
شنبه, ۲۱ شهریور ۱۳۹۴، ۰۲:۱۳ ب.ظ

این هم از عمر شبی بود که حالی کردیم

همواره برایم سؤال بود که چگونه مردانی از پارس، به پا خاسته و در روزهای تعطیل به همراه زن و فرزند و عهد و عیال،‌ کفش و کلاه کرده و با تبحری مثال زدنی گوشت چرخ‌کرده را به سیخ بلند کباب کشیده و لقمه‌های زعفرانی و کوبیده‌های دلچسب فراهم می‌کنند؟
به دنبال پاسخ به این پرسش سال گذشته به همراه همسر عازم تفرجگاهی در اطراف شهر شدیم تا بلکه بتوانیم نام خود را در زمره پارسیان به ثبت برسانیم، گوشت خالص بدون چربی چرخ شده را که به سیخ کشیدیم، فهمیدیم که یکجای کار می‌لنگد، چرا که در همان اول کار گوشت به هیچ‌عنوان حاضر به همنشینی با سیخ نبود! این شد که به زور مشت‌های گره‌کرده و فشردن آب کباب و ... روزمان را به شب رساندیم و عازم منزل شدیم.
دیروز و در پی یافتن پاسخ این پرسش دیرینه، مقدار معتنابهی چربی خالص به گوشت ناخالص خود اضافه فرمودیم تا حاصل شد آنچه در زیر مشاهده می‌کنید.


کباب دست‌ساز

پ.ن:

1. خدا حفظ کند گوگل را که همیار اصلی تهیه این روزی بود.

2.خدا رحمت کند شهریار را که به توصیف شبی از شب‌های عمر خود تیتر این مطلب را سرود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ شهریور ۹۴ ، ۱۴:۱۳
حسن قاسم زاده
دوشنبه, ۱۶ شهریور ۱۳۹۴، ۰۹:۴۸ ق.ظ

یک کشف سهل و ممتنع

دو روز پیش میهمان یکی از دوستان بودیم به صرف گوشفیل با دوغ، سوغات اصفهان.

اینکه ترکیب شور و شیرین و اوضاع دستگاه گوارش بعد از آن واقعه گفتنی نیست؛ آنچه گفتنی است سهل و ممتنع بودن پدیده گوشفیل در دهان است!فقط که نباید شعر سعدی سهل و ممتنع باشد، سهل و ممتنع بودن یک صفت است که ممکن است هر چیزی یا کسی داشته باشد، گوشفیل هم یکی از آن‌ها!

گوشفیل

گوشفیل به همان اندازه که نرم است و در هنگام خوردن لذت ترشح شیره در دهان را مزمزه می‌کنی، به همان اندازه هم ممکن در جایی سفت باشد. یعنی ممکن است درحال لذت بردن از نرمی و شیرینی گوشفیل باشی که یهو برخورد کنی با جسم سخت و سفتی در زیر دندان. بهرحال افتخار خوشمزه‌ای بود که نصیب ما گشت.

پ.ن:

فکر می‌کنم گوشفیل را برای این با دوغ می‌خورند که شوری دوغ کام شیرین را بشوید و اثری از شیرینی در گلو و کام نماند.

گوشفیل را پیش از این در ماه مبارک رمضان خورده بودم منتها، عطش خوردن به وقت افطار، یقینا مانع از رسیدن به این کشف بزرگ بوده است.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ شهریور ۹۴ ، ۰۹:۴۸
حسن قاسم زاده
يكشنبه, ۱۵ شهریور ۱۳۹۴، ۰۸:۵۲ ق.ظ

لایتچسبک

در محل کار وقتی به‌زور طبقه‌مان را عوض کردند و بالاتر آمدیم، کولرگازی قدیمی‌ای را گذاشتند بیخ گوشمان تا گرمای طاقت‌فرسای تابستان اذیتمان نکند، جای دوستان خالی این کولر به همان اندازه که خنکای هوا را در پی داشت آلودگی صوتی ایجاد می‌کرد. تاجایی که وقتی برای کم شدن صدایش مقوایی چپاندیم بالای کولر از اتاق‌های همسایه جهت رفع آلودگی صوتی تبریک گفتند.

القصه،‌ برخی آدم‌ها مثل کولر پر سر و صدای ما، ناگزیر از حضورشان هستی و بودنشان آزارت می‌دهد؛ هرچقدر هم که تبعات بودنشان را با مقوا کم کنی بازهم صدای بدشان گوشت را می خراشد...

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ شهریور ۹۴ ، ۰۸:۵۲
حسن قاسم زاده
چهارشنبه, ۱۱ شهریور ۱۳۹۴، ۰۱:۳۳ ب.ظ

فستیوال رنگ و موسیقی

یا ما با دیدن فیلم‌های هالیوودی و فیلم‌های هالیوودی شده، ذائقه‌مان تغییر کرده یا هر چیز دیگر، «محمد(ص) رسول الله» را در اندازه یک فیلم نتوانستم ببینم؛ گنگ بودن مکالمه‌‌های نصف فیلم را که به حساب بد بودن سیستم‌های صوتی سینما افریقا بگذاریم، به نکات ریزی نظیر دوبله نشدن صدای ابوطالب در برخی پلان‌ها هم که توجه نکنیم، ترجمه‌های ناقص و غیرقابل فهم از گفتگوهای یهودیان و همچنین ابرهه را هم که بگذاریم به حساب خیلی خارجی بودن لهجه‌شان و عدم وجود کلمات کافی برای ترجمه!، حتی از کنار برخی بدحجابی‌های فیلم که واقعا آدم شک می‌کند چطور رویشان شده این پلان‌ها را به رهبر جمهوری اسلامی نشان دهند، و اگر دادند چطور ایشان هیچ تذکری به کارگردان ارزشی و فیلم ارزشی نداده‌اند، بگذریم؛ از نداشتن روایت مشخص فیلم نمی‌شود گذشت.

فیلم خیلی قوی و با مراجعت حمزه شروع می‌شود و پس از آن، ابوطالب شبیه پیرمردهای قصه‌گوی هالیوود می‌نشیند کنار تکه سنگی و داستانش را شروع می‌کند، داستانی از به‌دنیا آمدن و بزرگ شدن پیامبر رحمت؛ از اینجا به‌بعد داستان شبیه سریال یوسف پیامبر است، فقط کمی رنگ و لعاب تصویر بیشتر شده، چه‌بسا در یوسف پیامبر، تعلیق‌ها و گره‌هایی وجود داشت که مخاطب را برای دنبال کردن داستان پای صفحه تلویزیون بنشاند.

هرچند به نویسنده فیلم حق می‌دهم برای پرهیز از هرگونه تفرقه و کشمکش و دعوا و ... نخواسته باشد دوقطبی پیامبر رحمت را با چیزهای دیگری نظیر یهودی‌هایی که او را بهتر از فرزندانشان می‌شناختند به تصویر بکشد. اما بهرحال محمد(ص) رسول‌الله، تصویری است از دانسته‌های مسلمانان ایرانی در کلاس‌های درس مدرسه، تک‌تک سکانس‌ها و داستان‌ها صرفا برای گفته شدن به نمایش در می‌آیند، و گویی فردی با خنجری به دنبال کارگردان دویده تا وی سریع تمام داستان را تعریف کند. اتفاقات یکباره در داستان و عدم توجه به درام داستان، نظیر یهویی مریض شدن حلیمه، یهویی مریض شدن و رحلت آمنه، یا عدم ارتباط تصویری لشکرکشی ابرهه به مکه و بدنیا آمدن پیامبر،‌ درگیری‌های یکباره فیلم بر سر تصاحب یا از بین بردن پیامبر، قول پیامبر به عموی خودش درباره کارکردن برای وی و ... همه و همه نماد داستان‌هایی است که مجیدی نخواسته یا نتوانسته آن‌ها را در یک روایت منسجم گرد هم آورد. ضعف داستان در سراسر فیلم نمود دارد، حتی اگرچه مخاطب به دلیل پیشینه مذهبی یا تاریخی خود ربط بین سکانس‌ها را متوجه شود، اما بهتر می‌بود شاید، تا در کنار این داستان‌های پراکنده، روایتی منسجم نخ تسبیح پاره‌روایت‌های فیلم می‌شد.

من اگر جای مجیدی بودم، شاید، روایت لجاجت ابولهب را پررنگ‌تر می‌کردم و از آن به‌عنوان نخ تسبیح داستان برای ارتباط بین صحنه‌های مختلف استفاده می‌کردم، شاید هم داستان همدستی یهودیان برای تصاحب یا کشتن پیامبر را دست‌مایه روایت داستان می‌کردم(البته نه آنطور که مجیدی کرده است) و تعلیق‌ها و گره‌هایی به مراتب قابل فهم‌تر برای داستان ایجاد می‌کردم.

بهرحال هرچه که هست، اولین تصویر ایرانی از پیامبر جهانی اسلام، دیدنی است.

پ.ن:

از حواشی تماشای فیلم هم اینکه زمانی که نام محمد برای پیامبر انتخاب گشت و عبدالمطلب با این نام پیامبر را روی دست بلند کرد، سینما یکپارچه صلوات فرستاد و دیگر اینکه آقایی در صندلی جلویی، عین دوساعت و خورده‌ای فیلم شانه‌هایش تکان می‌خورد، از گریه!

پیشنهاد می‌کنم اگر مایلید فیلم را ببینید حتما در سینماهای تازه تأسیس این مهم را انجام دهید، چراکه با توجه به طولانی بودن مدت زمان فیلم، کیفیت صندلی مهم‌تر از کیفیت فیلم خواهد بود!

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ شهریور ۹۴ ، ۱۳:۳۳
حسن قاسم زاده
پنجشنبه, ۵ شهریور ۱۳۹۴، ۰۶:۲۲ ب.ظ

یکی یکی یکی

این‌یکی رأی می‌آورد بعد آن یکی کینه‌ای به دلش می‌گیرد، بعد آن‌یکی که پیروز می‌شود مدام این‌یکی را سرزنش می‌کند، بعد یکی‌دیگر پیدا می‌شود یک حرفی می‌زند بعد آن‌یکی از حرف یکی‌دیگر استفاده می‌کند دوباره این‌یکی را می‌زند، بعد این‌یکی تکذیب می‌کند بعد به یکی دیگر می‌گویند تکذیب کرد ها، می‌گوید اشکال ندارد باشد بعدا جواب می‌دهم...

بوی توطئه می‌دهد یکی یکی یکی...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ شهریور ۹۴ ، ۱۸:۲۲
حسن قاسم زاده
يكشنبه, ۱ شهریور ۱۳۹۴، ۱۰:۰۳ ق.ظ

توصیه‌هایی برای جوانان

تقوا پیشه کنید!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ شهریور ۹۴ ، ۱۰:۰۳
حسن قاسم زاده